جدول جو
جدول جو

معنی اذیت کردن - جستجوی لغت در جدول جو

اذیت کردن
رنجه داشتن رانکنیدن آزار کردن آزردن تصدیع دادن عذاب دادن معذب داشتن تعذیب رنجه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
اذیت کردن
آزردن، پژولیده کردن
تصویری از اذیت کردن
تصویر اذیت کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
اذیت کردن
يزعج
تصویری از اذیت کردن
تصویر اذیت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اذیت کردن
Badger
تصویری از اذیت کردن
تصویر اذیت کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
اذیت کردن
importuner
تصویری از اذیت کردن
تصویر اذیت کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
اذیت کردن
להציק
تصویری از اذیت کردن
تصویر اذیت کردن
دیکشنری فارسی به عبری
اذیت کردن
importunar
تصویری از اذیت کردن
تصویر اذیت کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
اذیت کردن
รบกวน
تصویری از اذیت کردن
تصویر اذیت کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
اذیت کردن
доставать
تصویری از اذیت کردن
تصویر اذیت کردن
دیکشنری فارسی به روسی
اذیت کردن
belästigen
تصویری از اذیت کردن
تصویر اذیت کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
اذیت کردن
mengganggu
تصویری از اذیت کردن
تصویر اذیت کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
اذیت کردن
турбувати
تصویری از اذیت کردن
تصویر اذیت کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
اذیت کردن
dokuczać
تصویری از اذیت کردن
تصویر اذیت کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
اذیت کردن
打扰
تصویری از اذیت کردن
تصویر اذیت کردن
دیکشنری فارسی به چینی
اذیت کردن
infastidire
تصویری از اذیت کردن
تصویر اذیت کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
اذیت کردن
परेशान करना
تصویری از اذیت کردن
تصویر اذیت کردن
دیکشنری فارسی به هندی
اذیت کردن
acosar
تصویری از اذیت کردن
تصویر اذیت کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
اذیت کردن
lastigvallen
تصویری از اذیت کردن
تصویر اذیت کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
اذیت کردن
پریشان کرنا
تصویری از اذیت کردن
تصویر اذیت کردن
دیکشنری فارسی به اردو
اذیت کردن
বিরক্ত করা
تصویری از اذیت کردن
تصویر اذیت کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
اذیت کردن
keroa
تصویری از اذیت کردن
تصویر اذیت کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
اذیت کردن
rahatsız etmek
تصویری از اذیت کردن
تصویر اذیت کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
اذیت کردن
괴롭히다
تصویری از اذیت کردن
تصویر اذیت کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
اذیت کردن
困らせる
تصویری از اذیت کردن
تصویر اذیت کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انفت کردن
تصویر انفت کردن
کراهت داشتن، ننگ و عار داشتن، انفت داشتن، برای مثال هر آینه انفت کرده باشد از دانش / کسی که جز به ثنای تو باشدش مفخر (عثمان مختاری - ۲۰۶)
فرهنگ فارسی عمید
زنده کردن، آباد کردن از نو به رونق و رواج آوردن، از سختی شدید رهایی دادن، اکسید کردن یعنی گرفتن و کم کردن اکسیژن یا کلر و یا ظرفیت یک جسم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گذشت کردن
تصویر گذشت کردن
عفو کردن، بخشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدیت کردن
تصویر جدیت کردن
کوشش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
گرفتار کردن بندی کردن دستگیر کردن گرفتارکردن دستگیر کردن بحبس و بند در آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارید کردن
تصویر ارید کردن
کندن پر مرغ یا افکندن آن درآب گرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذیت دادن
تصویر اذیت دادن
آزاردادن ستوهاندن اذیت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
رنج بردن آزاربردن رنج بردن آزار دیدن متحمل آزار و شکنجه و عذاب شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجیر کردن
تصویر اجیر کردن
مزدور کردن بمزدوری گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
گفت و گو کردن شبانه گفتگو کردن و تصمیم گرفتن بهنگام شب: چون مقصد و مقصود قوم بر آن موجب که مبیت کرده بودند میسر نشد بجرجان رفتند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مذمت کردن
تصویر مذمت کردن
نکوهیدن
فرهنگ واژه فارسی سره